◄ΣΞΣ♥мλη☻,Кн☺Ð₪Σ♥ΣΞΣ►
ای کاش تنها غمم ،شکستن نوک مدادم بود.
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب: بیوگرافی طناز طباطبایی:, :: 9:46 بعد از ظهر :: نويسنده : arash
بیوگرافی طناز طباطبایی: مصاحبه با طناز طباطبایی در ادامه مطلب اولین کار هنری تان چه بوده است؟ میوه ممنوعه چندمین کار تصویریتان به حساب می آید؟
یعنی این اولین کار تلویزیونی ات محسوب می شود؟
غیر از این سریال، پیشنهاد تلویزیونی دیگری داشتید؟
کاربا فتحی چگونه بود؟
فوق العاده بود، ایشان بسیار کارگردان باهوش و خلاقی هستند ومن به عنوان بازیگر از بازی در یعنی دستت را برای اظهار نظر یا بداهه گویی باز می گذاشت؟
کار با بازیگران حرفه ای چگونه بود؟
معیارتان برای ا نتخاب نقش چیست؟
کلا معیارتان برای نقش غزاله این بود یا نه برای هر نقشی معیارتان این است؟ از بازی دراین سریال چه احساسی دارید؟
از سختی های کار بگویید؟
سختی های کار وحشتناک بود! عوامل فنی کار خیلی زحمت می کشیدند و خسته می شدند. زیرا کارآنها بدنی بود باید در عرض دوماه این کار را به پخش می رساندیم. استرس روانی رساندن به پخش برای بازیگرها وبقیه عوامل خصوصا فتحی از یک طرف و از طرفی دیگر دوست داشتیم که درعین خوب بازی کردن با یک آرامش درونی این کار را انجام دهیم . تلفیق استرس و آرامش مشکل بود، اینکه ما سرصحنه استرس داشتیم که امشب باید این سکانس تمام شود و ازیک طرف باید این آرامش را می داشتیم که کار خوب تمام شود، ولی با درایت و مدیریت فتحی، باعث شد که یک کار خوبی انجام دهیم و این انرژی مثبت باعث شده بود که پشت صحنه خوبی داشته باشیم و همه با انرژی کار کنیم; کار خستگی های خودش را داشت! بچه ها روزانه ۱۶ الی ۱۷ ساعت کار می کردند، در کنار این سختی الان که واکنش مردم را نسبت به کار می بینم خیلی از انرژی های رفته دوباره برگردانده می شود.
کار فشرده چقدر می تواند مخاطب داشته باشد؟
قطعا دارد! میوه ممنوعه به عنوان یک سریال تلویزیونی در بین مجموعه های تلویزیونی نباید از لحاظ بازی و کارگردانی باهم مقایسه کنیم بلکه باید درحد کارهای ماه رمضانی که سریال رادر سی قسمت و در عرض دوماه به پخش می رسانند، مورد ارزیابی قراردهیم. همانطور که دست کارگردان کار در ساخت و پرداخت خیلی از مسائل بسته بود و تایم نداشت که اضافه تر بگیرد، درواقع بازیگران هم مجبور بودند خیلی سریع کار کنند و کار را به پخش برسانند. این سریال در مقایسه با دیگر سریال های ماه رمضان مخاطب خوبی به دست آورد.
چقدر صدا و گریم در بازی بازیگر تاثیر می گذارد؟
البته گریم و صدا هرکدام بحث خود را دارد ولی، من به عنوان بازیگر باید بازی خودم را بکنم گاهی گریم هم می تواند کمک کند. چهره پردازی در جایگاه خودش خیلی خوب است و می تواند کمک کند، اما به عنوان بازیگر خیلی اعتقاد ندارم چهره پردازی به بازی کمک کند، خصوصا دراین سریال که هیچ کدام چهره پردازی خاصی نداشتیم و همه خودمان بودیم که یک چهره پردازی متعادل سازی بود.
خودتان سریال را دیدید؟
بله
به عنوان یک مخاطب چه نقاط قوت یا ضعفی از این سریال می بینید؟
معمولا افرادی که برای کارشان تلاش می کنند نسبت به آن کار غیرت نشان می دهند. من به عنوان یکی از عوامل این فیلم وقتی شرایط سخت کار را می بینم می توانم بگویم به نظرم بهترین چیزی بوده که می توانست در بیاید واز کل سریال راضی ام! ولی در جایگاهی نیستم که بخواهم نقد کند زیرا به کار خود غیرت دارم و در موردش نمی توانم صحبت کنم، بهتراست این نقد و بررسی ها را به دیگران واگذارم.
چقدر بازی نقش مقابل (نیما رئیسی) در بازی شما تاثیر داشت؟
به نظرمن خیلی تاثیر گذاشت، سکانس هایی که در مقابل نصیریان و خیراندیش بازی داشتم، کاملا این احساس را می کردم که این عزیزان انرژی های زیادی به من هم منتقل می کنند، لذا ناخودآگاه اگر بازی من نقص داشت. یک دفعه ده پله بالا می آمدم به خاطر اینکه من هم پاسخ این انرژی را به همان شدت می دادم، بازی نیما رئیسی خیلی خوب بود.
بازی خوب شما در این سریال چشمگیر بود; این مساله توقع مخاطب را بالا می برد چه تمهیداتی اندیشیده ای که توقع مردم را برآورده کنی؟
باید دوچندان تلاش کنم تا بتوانم به این توقع جواب مثبت دهم، قطعا در کار بعدی ام باید چند پله قوی تر ازاین سریال ظاهر شوم.
در کار سینمایی و سریال بازی داشته اید چه تفاوتی یا شباهت هایی در بین نقش هایی که ایفا کرده ای بوده است؟
اعتقادم براین است که هر کاراکتری که یک بازیگر بازی می کند دنیای روانی خاصی برای خود دارد، در چهار انگشتی کاراکتری را بازی کردم، هرچند کوتاه بود ولی کاراکتر یک دختر معتاد را بازی کردم که خیلی اثرگذار بود.
علاقه تان به سینما بیشتر است یا تلویزیون؟
علاقه من به سینما است . سینما سبک بازی و ژانرو مدل متفاوتی از بازی را می طلبد، نمی توانیم این دو را با هم مقایسه کنیم زیرا شبیه به هم نیستند. ولی علاقه ام بیشتر به سینما است و عاشق پرده نقره ای هستم و از این به بعد هم بیشتر برای علاقه ام تلاش می کنم.
کدام یک از صحنه میوه ممنوعه به دلتان نشست؟
در قسمت دوم کار که خیراندیش وارداطاق من می شود و من خود را حبس کرده ام و می خواستند که مرا راضی کنند که از ازدواج منصرف شوم، فکر می کنم آن سکانس ارتباط مادر و دختر خیلی ارتباط واقعی بود و ارتباطی که به دل تماشاچی نشست و خیلی باورپذیر بود، آن را خیلی دوست داشتم و یک سکانس دیگری بود که حتی در تمرین هایی که داشتم ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری می شد زمانی بود که من بعد از ازدواج در خانه خودم هستم و پدرم می آید که مرا به خانه برگرداند، اما من نرفتم و ایشان مرا نفرین می کند و می گوید که بدون دعای شب برای تو روزم روز نمی شد و بعد می گوید که تو خیر نمی بینی بابا ! این جمله را که گفتند من واقعا احساس کردم چقدر این حرف سنگین است و آنجا احساس کردم با تمام وجودم از حاج یونس شرمنده شدم. این سکانس را دوست دارم
شباهت شما به خانم طباطبایی زیاد است شما نسبتی با بهنوش طباطبایی ندارید؟
با هیچ کدام از خانم ها و آقایان طباطبایی در سینما و تلویزیون کشور نسبت فامیلی ندارم.
به غیر از کار هنری کار دیگری هم دارید؟
دانشجوی رشته تئاترم و کارگردانی تئاتر می خوانم و در کنارش موسیقی هم کار می کنم
نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ سلام دوستان عزیز به وبلاگ ماخوش اومدین.مرسی از بازدیدتون.امیدواریم بتونیم مطالبی رو در وبلاگمون قرار بدیم که مورد پسند شما دوستان گل باشه.چندتا خواهش داریم یکی اینکه تو نظر سنجی شرکت کنید .دومی اینکه حتما برامون نظر بزارید.سومی حتما ولطفا عضو هم بشید.مرسی از شما بازیدید کننده ی گرامی.برای اطلاعات بیشتر میتونید به پروفایل مراجعه کنید.هر گونه سوالی هم داشتید میتونید به ادرس ایمیل هر دوتامون بفرستید.مرسی موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|